یزد فردا : مهارت های زندگی پشتوانه مشاغل اجتماعی
یزد فردا طالب حاجی -یک سوال اساسی را باید مطرح کرد و آن اینکه آیا زندگی کردن جزو بدیهیات اولیه نیست که نیازمند به مهارت باشد؟ و آیا از بدو خلقت تاکنون مگر انسان اول یاد می گرفته و سپس زندگی می کرده؟ و یا اینکه چه کسی به چه منظور می تواند مهارت زندگی را در کجا به انسان ها بیاموزد؟ پاسخ به همه این پرسش ها در جای خود باید به اقناع اندیشه انسان منجر گردد و انسان در طول تاریخ به ضورتر تحول پذیری فکری، به تولید دانش محدود برای تسخیر زوایای زندگی می پرداخته، همچنان که امروزه ما با تعجب به زندگی غارنشینی و امکان عملی شدن آن می اندیشیم. مردم قرن نوزدهم هم امروزه قادر به ادامه زندگی در قرن بیست و یکم نیستند. بنابراین زندگی خود عین مهارت است که در صورت عدم آشنایی با آن ممکن است مخاطراتی را انسان تجربه کند و یا اصلاً قادر به ادامه زندگی متناسب و مثمرانه نباشد. مهارت زندگی Skillife در یک تعریف جامع عبارت است از: «مهارت هایی هستند که برای افزایش توانایی های روانی- اجتماعی افراد آموزش داده می شوند و فرد را قادر می سازند که بطور موثر با مقتضیات و کشمکش های زندگی رو به رو شود». این توانایی به افراد کمک می کند که در حالت تخاصم، خشونت، بحران، روابط اجتماعی، معیوب، حالات ناشاد و دیگر وضعیت ها بتواند تصمیم درست بگیرد. مهارت زندگی موجب افزایش کارآمدی افراد شده و امکان بهره برداری مناسب تر از زندگی را برای فرد فراهم می سازد. امروزه آموختن مهارت های زندگی باعث می گردد که دیگر افراد کمتر دچار پریشان حالی گردند و خود انکاری و عدم اعتماد به نفس پایین افراد برطرف شده و میزان فعالیت افراد افزایش پیدا کند. از طرف دیگر موجب احساس آرامش بیشتر شده و رضایت فرد را در زندگی گسترش می دهد. افرادی که مهارت زندگی را می آموزند، در واقع یاد می گیرند که به دیگران علاقمند شوند. آنها را دوست داشته باشند. به افراد دیگر به تناسب موقعیت عشق بورزند و از دوست داشته شدن توسط دیگران نیز گریزان نباشند. قبول توانایی ها، تجربه ها و محدودیت ها در افراد راحت تر انجام می گیرد و فرد بی جهت با خود به کلنجار بی پایان نمی پردازد و وضعیت موجود را می پذیرد.
مهارت امتناع
به گزارش یزد فردا یکی از مهارت های ضروری و لازم زندگی فردی در اجتماع انبوه آدمیان، مهارتی است که موجب بازداری از ورود به حیطه هایی می شود که در آن خرد و دانش بایستی فرد را به قضاوت منطقی برساند. مهارت امتناع مبتنی بر خواستگاه تعقلی فرد و ارزیابی سود و زیان آنی و آتی بوده و به فرد قدرتی را می دهد که موجب انتخاب راه می گردد، در مهارت امتناع ما با دو گونه بازداری مواجه هستیم.
1. مهارت امتناع منفعل: یعنی فرد در این مرحله فقط حسبا آن را می کند که خود را از زیان و آسیب پیش بینی شده آتی در حال حاضر نجات دهد و مقاومتی در تغییر و تبدیل و اصلاح موضوع مورد مخالفت ندارد. مانند اینکه کسی را دعوت به امر غیر قانونی و خلاف عقل و ایمان کنند و وی تنها یه این اکتفا کند که خود را نجات دهد و فعالیت اصلاحی و یا جابجایی دیگر نمی نماید. این گونه مهارت امتناع را «مهارت امتناع گریز» نیز گویند.
2. مهارت امتناع فعال: در این مرحله، فرد دعوت شونده به انجام فعل خلاف، ضمن آنکه خود با انجام آن موضوع مخالفت می کند و مقاومت در برابر عمل دارد. بلکه سعی می کند با استفاده از توانمندی های تعقلی و قدرت نفوذ و اصلاح گری افراد را نیز از انجام آن باز دارد و حتی کوشش می نماید که به اصل موضوع پرداخته و آن را نیز تغییر و اصلاح کند. مثال مشهور این مهارت را در سخن امام حسین علیه السلام می بینیم که می فرماید: «اگر اصلاح دین جدم جز با کشتن من میسر نمی گردد، پس شمشیرها مرا در برگیرید.» و یا در خطبه دیگری می فرماید: «من جز برای اصلاح دین جدم قیام نکردم» «هر دو سخن نشان از مخالفت و مقاومت فعال دارد و بیان می کند که به جز مخالفت با امر غیر قانونی و غیر معقول، انسان خردمند وظیفه دارد و مسئول است که تغییر هم به وجود آورد و این مهارت را مهارت امتناع ستیز» می شود نام نهاد. در جهانی که انسان ها به دنبال سعادت دنیوی و اخروی باشند باید بتوانند این مهارت را بیاموزند و در زندگی خود به کار گیرند. اگر چه ممکن است در این راه مورد تمسخر و آزار و سرزنش دیگران واقع شوند. ولی باید اطمینان داشته باشند. که در واقع سکوت و عقب نشینی در برابر تحقیر دیگران موجب سست شدن مقاومت فرد گشته و به تدریج حتی زمینه انفعال و انجام نیز از وی انتظار می رود. استفاده از مهارت امتناع در روابط اجتماعی مخصوصاً در دوره ای که جوانان و دیگر افراد جامعه با خطرات بیکاری مواجه هستند و احتمال ترغیب به استفاده از فرهنگ ابتذال و مواد مخدر وجود دارد موجب مصونیت از انواع خطرات و سقوط می شود.
3. مهارت خلاقیت: انسان امروزی در قرنی زندگی می کند که سیطره تکنولوژی ارتباطی موجب بمباران اطلاعاتی وی می شود. به هر میزانی که دانش انسان افزایش پیدا می کند، به همان نسبت میزان کارآمدی تک تک انسان ها در برابر حجم اطلاعات کاهش می بابد. به گونه ای که امروزه در سپهر شاهراه اطلاعاتی انسان ها تنها موفق به حضور در جزء کوچکی از نیازهای تکنولوژی و دانش هستند. تولید سریع و فراگیر دانش و عدم توانمندی انسان برای جذب و هضم و کاربری همه آن باعث می گردد، ما امروزه به دنبال پرورش انسان هایی باشیم که از خلاقیت و بینش ابداعی و نوآوری برخوردار باشد. تا بتواند خویشتن را در هستی شناسی باور داشته باشد، توانمند سازد و از فرصت های زندگی بهترین و بیشترین استفاده را ببرد. انسان خلاق انسانی است که احساس تحقیر شدگی نداشته و در برابر حجم دانش موجب گیتی نیز خود را نمی بازد. انسان مبتکر انسان خود انگیخته و خود باور می باشد. یکی از شرایط خود انگیختگی، قبول شخصی بطور مجموع و از بین بردن شکاف میان «عقل» و «طبیعت» انسان است. زیرا فعالیت خود انگیخته تنها در صورت امکان دارد که انسان از سرکوب کردن اجزاء اصلی نفس خود دست بردارد، نسبت به خود پاک بین شود و تمام قسمت های زندگانیش وحدت و تمامیتی اساسی پیدا کنند. انسان خود انگیخته اگر خود را در جریان باور هستی شناسانه به خدا نزدیک کند، امکان توفیق به ساحل یقین را خواهد داشت. ولی در صورتی که خود انگیختگی را دست مایه خود فریبی توجیه گرانه بسازد، نه اینکه سعادتمند نمی شود. بلکه تنها واژه ها تغییر کرده و هم چنان در سراشیبی سقول راه خواهد برد.
4. مهارت حل مساله: زندگی در میان تضادها و تناقضات فکری و شبه عقلی، موجب می شود که انسان بیدار و هوشیارتر شود. ماهیت زندگی بشری، ماهیتی رقابتی و ستیزه گری می باشد. در این عرصه کسی برتر و بی رقیب تر است که ماهیتاً بتواند از توانایی و دانایی بیشتری برخوردار بوده و از سلامت نفس مطمئن تر نیز بهره ببرد. یکی از مهارت های ضروری امروز جوامع بشری مهارت حل مساله می باشد که به عنوان امری تاکیدی از اوان کودکی به انسان ها آموزش لازم را دارد. این مهارت موجب می شود که به جای دور زدن مشکل و عدم مقابله با آن، به توانمند ساختن انسان بپردازد. و وی را آماده کند که در برابر هر مساله و یا مشکلی به پیش بینی راه حل های متنوع اندیشیده و انتخاب اصلح نماید. انسانی که بتواند به حل مساله در زندگی شخصی خود بپردازد. در استمرار این کسب مهارت، می تواند الگوی مناسبی برای دیگران نیز باشد. اما امروزه نیازمند به دانش حل مسئله می باشیم. دانشی که ما را در زندگی بشری ارتقا داده و موجبات سالم سازی محیط زندگی ما می شود. این مهارت باید در کتب درسی دوره ابتدایی و تا دوره دانشگاهی به صورت درسی عمومی و فراگیر تدریس گردد. برنامه درسی مدرسه باید این اندیشه را که ما در عصر تغییرات سریع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی زندگی می کنیم، به دانش آموزان منعکس کند و دانش ها و مهارت ها و ارزش های لازم برای پذیرش این تغییرات و رفتار مطلوب در برابر آن را به فراگیران بیاموزد. در غیر این صورت انسانی که از مهارت حل مسئله برخوردار نباشد. در مواجه با مشکلات دچار یاس و سرخوردگی گشته و با ابراز بیزاری از خویشتن، به خود تخریبی، جهان بدبینی و دیگر آلودگی ها تن خواهد سپرد.
5. مهارت تصمیم گیری: ما در زندگی در مواجهه با هر مسئله چه واکنشی از خود نشان می دهیم، چگونه هر مسئله ای را وارسی می کنیم. چگونه به انتخاب می پردازیم، چگونه به ارزش گذاری بین دو پدیده می پردازیم؟و سوالاتی از این دست هم نشان می دهد که انسان در زندگی مجبور به تصمیم گیری می باشد. حتی در بی تصمیمی نیز به گونه ای عین تصمیم گیری وجود دارد. ما یا خود با استفاده از عقل و دانش و تجربه حاصله به تصمیم گیری می پردازیم. یا اینکه آنقدر مردد بوده و شک در تصمیم سازی پیدا می کنیم، که امر بیرونی خود را بر ما تحمیل می کند. در هر حال، ما به انسان هایی در جهان امروز نیازمندیم که بتوانند با بهره گیری از مهارت تصمیم گیری، فعال بوده و تصمیمات موثر و معقول بگیرند. انسان کوشا، توانا، عاقل، انسانی است که در برابر پدیده های زندگی منفعل نمی شود. اگر چه ممکن است دچار نارسایی در استفاده از تجربیات باشد، ولی مصمم و چاره ساز می باشد. در صورتی که ما بتوانیم این مهارت را در افراد ایجاد و پرورش دهیم، انسان هایی خواهیم داشت که قدرت انتخاب و گزینش داشته و در برابر تحریک حس عاطفی دیگران خویشتن داری کرده و از خود بی خود نمی شود. او می داند ادراک هر موضوع موجب افزایش دانایی او شده و زمینه استقلال رای را در وی فزونی می سازد. بنابراین با تصمیمات دقیق، خود را برای زندگی سعادتمندانه آماده می سازد.
6.مهارت تفکر انتقادی: مهارت تفکر انتقادی در انسان موجب می شود که هر کسی به دنبال تغییر در زوایای بینش خود نسبت به کیهان شناسی و انسان شناسی باشد. تفکر خطی تقلیدی نسبت به دست آوردهای بشری و قناعت به آن موجب برانگیختگی فکر نمی شود. اگر نگاهی به معارف دینی از دیدگاه قرآنی بیاندازیم. می بینیم که قرآن انسان را همیشه مخاطب متفکر می شناسد. در جایی که انذار می دهد و یا بشارت، به توانایی و میزان ادراک انسان خطاب می گردد. انسان اگر مخاطب خداست، نه از آن جهت هست که خدا او را آفریده بلکه بدان خاطر است که خداوند عقل را به عنوان سفیر درونی بوی موهبت نموده است و این نعمت در جریان زندگی اگر درست استفاده شود، انسانی خواهد ساخت که به دست آوردهای خود قانع نخواهد شد بلکه هر روز را به تلاشی نو در جهت ارتقاء خواهد پردخت.
تفکر انتقادی مهارتی است در همین راستا که ما به دنبال گم گشته وجودی خود باشیم و با شناخت بهتر و بیشتر جوهره وجود خود به خداشناسی و سعادتمند شدن بی اندیشیم. در این راستا باید آموزش را از دوران کودکی شروع کرد و نظام آموزشی باید شیوه اندیشیدن را بیاموزاند و خلاقیت و تفکر و ابتکار فکری را تقویت کند نه تقلید و تکرار طوطی وار و تعبد و تحجر فکری را.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 30,ژانویه,2025